در انتظار سپیده


هر شب را سپیده ایست
حتی
شب یلدا را

منظومه شمسی و دوستان


«تو خورشید هستی و در مرکز جهان ایستاده‌ای و دوستانت سیاره‌های منظومه‌ای هستند که در اطرافت شکل داده‌ای. جاذبه‌ات برای بعضی از سیاره‌ها قوی‌تر است، همان‌ها که در مدارهایی نزدیک به تو می‌چرخند، و برای بقیه فقط به آن اندازه است که در اطرافت باقی بمانند. سیاره‌ها مدارشان بیضی شکل است، گاهی از خورشیدی که تو باشی فاصله می‌گیرند، خیلی دور می‌شوند و گاهی به نزدیک‌ترین فاصله از تو می‌رسند... فرق تو با خورشیدی که در آسمان است در اراده‌ای است که برای تعیین فاصله‌ی سیاره‌هایت داری، می‌توانی تصمیم بگیری کدام یک را به مداری نزدیک‌تر فرا بخوانی و کدام را به مدارهای دوردست تبعید کنی! می‌توانی اراده کنی و به تعداد سیاره‌های منظومه‌ات بیفزایی... اما یادت باشد که نباید دو سیاره را در یک مدار جا بدهی یا سیاره‌ای را بیش از آن که باید به خودت نزدیک کنی، به صلاح نیست، چون همیشه خطر برخوردشان با یکدیگر و با تو منظومه‌ات را تهدید خواهد کرد... هر تصادمی نظم جهان کوچکت را برهم خواهد زد...»

قطره بارانم



من یکی هستم ولی یک از هزارانم
در پی پیوستن به جمع یارانم
قطره بارانم

+/-


موهایت سفید شده اند... مرد شده ای
.
.
.
موهایم سفید شده اند... پیر شده ام

بهترینم


نگرانیهایت را چشمانت داد می زنند
هرچند لبانت به دروغ بخندند

طوفانی شدن اقیانوس آبی و آرام چشمانت را نمیخواهم